۱۳۹۱ فروردین ۲۲, سه‌شنبه


کاش میشد لحظه های ناب را تکـرار کرد
یا مثل فرهاد بر عشق شیرین اسرار کرد
کاش میشـــــــــــد با پرستوها پـرواز کرد
یا که مثل مجنون با لیـــــــــلی رفـتار کرد

اخ(پاییزان)
اهل آفتابم
خانه ام همین نزدیکی هاست
نماز در صحن دانیال می خوانم
کنارم معبدی است
که می گویند به خدا نزدیک است.
دفتر مشقم همه قانون حمورابی است
من مسلمانم
قبله ام رو به آن نخل بلند
سجاده ام همه این دشت بزرگ
من از درک آب و نان بیزار نیستم
طلوع را هر روز میبوسم
غروب را هر روز میبینم
از آهن و دود دورم
من اینجا هستم به تو نزدیکم .
اخ (پائیزان)